برف پاك كن چند سرعته

سال حدود هفتاد ميلادي (49 شمسي) بود كه يكشب برادرم وقتي آمد خانه گفت كه امروز با پسرخاله به باشگاه قصر يخ رفته بوديم موقع مراجعت چون ماشين نداشتيم يكي از اعضاء پيشنهاد كرد كه ما را در مسيرش برساند. آنشب باران مي آمد و برادرم با يك پديده جالب و جديد آشنا شده بود. برف پاك كن چند سرعته. بله برف پاك كن ها تا آن زمان فقط يك سرعت داشتند و اگر باران كم و زياد مي شد شما انتخابي نداشتيد و بايد با همان يك سرعت مي ساختيد ولي فورد تاندربردي كه آنها آنشب سوار شده بودند داراي برف پاك كن چند سرعته بوده و مطمئنم كه آنها تا يك هفته راجع به آن پديده استثنائي صحبت مي كردند. شما فكر كنيد اولين بوق،‌اولين چراغ راهنما، اولين چراغ جلو،‌ اولين چراغ ترمز همه روز اول تعجب برانگيز و جالب بوده اند.
ديشب فيلمي را مي ديدم به نام Flash of Genius كه راجع به همين اختراع برف پاك كن چند سرعته بود. مخترع برف پاك كن چند سرعته دكتر رابرت كرنز (Robert Kearns) دكتر الكترونيك و استاد دانشگاه بود كه در يك روز باراني احساس كرد كه برف پاك كن ماشينش آن نيست كه او مي خواهد و با داشتن علم الكترونيك براحتي آنرا اختراع كرد و براي فروش آن را به كمپاني فورد نشان داد. طراحي چنين سيستمي براي فورد مانند آب خوردن بود مسئله اين بود كه تا آنروز كسي به فكر اين كار نيافتاده بود. با ديدن آنچه كه آقاي كرنز درست كرده بود كمپاني فورد بلافاصله شبيه آنرا ساخت و به بازار داد. آقاي كرنز به فورد شكايت كرد و نتيجه اي نگرفت و آنها را به دادگاه برد. طرف شدن با شركت فورد در شهر ديترويت كار ساده اي نبود و همه وكلا به وي مي گفتند كه بهتر است كه وي سازش كند. در اين ميان وكيل فورد با وي تماس گرفت و پيشنهاد 300 هزار دلار داد كه در زماني كه يك ماستنگ 4000 دلار بود پول بدي نبود. ولي وي قبول نكرد. او تمام زندگي اش را گذاشت تا ثابت كند كه فورد حق وي را خورده است. پيشنهاد فورد به يك ميليون دلار رسيد و وي باز هم قبول نكرد تا بالاخره دادگاه شروع شد. فورد براي حفظ آبرو و نباختن در دادگاه يك پيشنهاد عجيب و غريب به وي داد. سي ميليون دلار. وي با سرسختي آنرا هم قبول نكرد و در دادگاه نيز خود وكيل خود شد. فورد در دادگاه سعي كرد كه نشان بدهد كه اين دستگاه شامل چند مقاومت و خازن و ديود است كه هم قبلاً وجود داشته اند و سر هم كردن آنها براي اين مأموريت كاري نداشته. او هم يك كتاب از يك نويسنده معروف را به دادگاه نشان داد و گفت تمام كلماتي كه در اين كتاب هستند در ديكشنري وبستر وجود داشته پس نويسنده كتاب هم نبايد كار عجيب و غريبي كرده باشد و بابت كتابش پولي بگيرد!! هيئت ژوري در پايان وي را برنده اعلام كرد و مبلغ ده ميليون دلار به وي داد. البته اين پول كمتر از پولي بود كه فورد پيشنهاد داده بود ولي آقاي دكتر كه همسرش را سر اين سرسختي اش از دست داده بود ديگر برايش پول مهم نبود و فقط شكست فورد مهم بود. وي بعداً توانست بيش از 18 ميليون دلار نيز از كرايسلر دريافت نمايد. البته من شنيده بودم كه وي از تمام سازندگان اتومبيل توانست پول بگيرد ولي در اين فيلم راجع به آن صحبتي نيست. وي در سال 2005 درگذشت.
مخترعي را مي شناختم كه هيچگاه نتوانست از هيچيك از اختراعاتش پولي دربياورد زيرا مي گفت اينروزها شركت هاي بزرگ اول از شما مي خواهند كاغذي را امضاء كنيد كه اگر آنها چنين محصولي را در حال ساخت بودند و ساختند مخترع نمي تواند بگويد كه آنها كپي كرده اند. بسياري از مخترعين اين كار را نمي كنند و اختراع در گاراژشان خاك ميخورد.