با توجه به نوع شغلی که دارم و تجربهای که با خودروهای مختلف بازار مخصوصاً قبل از ورود به بازار برای تهیه گزارش در سایت پیدا میکنم، بسیار میشود که بسیاری من را قابل دانسته و برای خرید خودروی مورد علاقه خود با من مشورت میکنند. کاری که روزانه بارها انجام میدهم و سعی میکنم بهترین گزینه را با توجه به علاقه و نوع کارکرد فرد به او پیشنهاد دهم. اما داستان خرید
خودرو در ایران اصلاً ساده نیست و هزار فاکتور پیدا و پنهان دارد. فاکتورهایی که گاهاً مشتری بالقوه به من میگویند و یا من از زوایای پنهان شرکتها اعلام میکنم که باعث میشود به صورت کلی یک انتخاب منتفی و یا تغییر کند. این فاکتورها از سادهترین شکل تا پیچیدهترین حالتها ممکن است در این مشاوره خود را نشان دهند. در مورد فاکتورهایی که ممکن است از سوی مشتری اعلام شود و نظر خود را بگوید و با توجه به آن یک گزینه منتفی و یا تایید شود، به یک جمعبندی رسیدم که من آنها به دستهبندیهای زیر مرتب کردهام. هر یک از این فاکتورها به قدری قدرتمند هستند که میتوانند انتخاب یک خودرو را کاملاً تغییر دهد. ممکن است هر یک از این فاکتورها بسیار ساده و یا کاملاً جدی باشد اما هر کدام قدرت وتو دارند!
حق وتو شماره 1: چهرههای بزک نشده! در مواردی پیش میآید که من گزینههایی همچون فولکس واگن
تیگوان را پیشنهاد میدهم و از کیفیت خوب آلمانی، پیشرانه قدرتمند و گیربکس سریع میگویم ولی در نهایت فرد مقابل به من میگوید که از چهرهاش خوشش نمیآید! این چهره چیزی نیست که بتوانم با هزار زور و زحمت به آن بقبولانم! هر چقدر هم بگویم که از نظر فنی و طول عمر کاملاً قابل تایید است و نباید به چهره خودرو چنین نگاه سختی داشته باشید و بیشتر به نکات فنی و کیفیت خودرو نگاه کنید، اما باز گوش این فرد بدهکار نیست! به قول مهدی سهیلی:
مرا صورت پرستان خوار دارند
ولی سيرت پرستان میستايند
این موارد معمولاً در هنگامی که فرد مقابل از جنس بانوان باشد بسیار بیشتر اتفاق میافتد! یعنی اگر من بگویم روی این خودرو موتور نیسان GTR هم نصب شده ولی در اولین فاکتور باید چهره تایید شود وگرنه من بیخود حنجرهام را خسته میکنم! پس اگر فردی پا را در یک کفش کرد که از قیافه این
ماشین خوشش نمیآید! لطفاً بدون تلاش این گزینه را حذف کنید!
حق وتو شماره 2: توی شهر شما صاحب نداره! البته این موضوع کاملاً جدی است! متاسفانه بعضی از شرکتها هنوز خدمات خوبی در بسیاری از شهرها ندارند. مثلاً اگر فلان خودرو را در بهمان شهر بخرید، هیچ خدمات پس از فروشی در آن شهر برای این دستهگل ارایه نمیشود! پس بهتر است هر چقدر هم این خودرو به خودی خود گزینه خوبی باشد، این انتخاب را حذف کنید. فردا خدایی ناکرده یک آینه کناری شکسته میشود و باید برای آن هزاربار با شهرهای دیگر پیام رد و بدل کنید! و یک قطعه کوچک برای شما یک جهنمی میشود که باید برای آن هزار جور پیش پرداخت و صبر کنید تا دستتان به آن برسد و با هزار مصیبت روی خودرو نصب کنید. که اگر این خودرو را خریدید تنها سعی کنید آستانه تحمل خود را در این موارد بالا ببرید. به قول سعدی:
چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت
درمانش تحملست و سر پیش انداخت
حق وتو شماره 3: جیب خالی! بیشک مهمترین فاکتور خرید یک خودرو، جیب مبارک است. همیشه بالاتر از حد مجاز بودجه تعیین شده برای خرید یک خودرو، دیگر گزینههایی هستند که به خریدار بالقوه چشمک میزنند و عشوهگری میکنند اما خریدار بیچاره دیگر جیبش یارای همراهی ندارد و حتی شرایط فروش مناسبی هم برای خرید آن در نظر گرفته نشده است. پس یک لطفی به خودتان بکنید که اعصابتان خورد نشود! یک سقف بودجه را مشخص کنید و بعد به گزینههای بالاتر از آن فکر هم نکنید وگرنه دچار یک گردابی میشوید که همیشه با یک مقدار بالاتر میتوان خودروی بهتری را نیز خریداری کرد و این صندوق ذخیره شما است که لاغر و لاغرتر میشود و البته اصلاً کار درستی هم نیست که هرچه در گنجه دارید را قدای این چهارچرخ جذاب کنید. بالاخره زندگی هزار خرج دیگر هم دارد. پس بودجه را تعیین کنید و فرض کنید که اصلاً گزینههای بالاتر از آن وجود ندارند! به قول عطار:
بعد ازین وادی فقرست و فنا
کی بود اینجا سخن گفتن روا
حق وتو شماره 4: شخصیتها! اگرچه معمولاً به این موضوع فکر نمیشود اما این فاکتور بس مهم است. فرض کنید یک فرد 80 ساله به من زنگ میزند و قصد خرید خودرو دارد. قطعاً برای چنین سن و سالی، خودروهایی که کمتر اسپرت هستند و خلق و خویی خانوادگیتر دارند، مناسبتر است. اما وقتی یک جوان 20 ساله از من سوال میپرسد، میتوان با جسارت در بین گزینههای کارکرده به دنبال یک 6 سیلندری پرقدرت گشت! بالاخره جوان است و گاهی دوست دارد شیطنتهایی هم بکند. لذا هر خودرویی یک شخصیتی دارد و گزینه پیشنهادی برای هر فرد باید به شخصیت و شرایط زندگی او مناسب باشد. ممکن است که بسیاری از گزینههای یک رنج قیمتی از نظر ظاهری زیبا و باکیفیت باشند اما باطن این خودروها با یکدیگر متفاوت هستند و هر خودرو نیز یک شخصیتی جداگانه دارد که باید با سن و سال فرد خریدار مناسب باشد. وگرنه همه خودروها موتور و گیربکس و چراغ و صندلی و صندوق دارند! پس چه تفاوتی میان آنها است؟ به قول سعدی:
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت
حق وتو شماره 5: آیندهنگری! در ایران پیش میآید که گاهاً خریدار به خودرو به عنوان یک کالای سرمایهای نگاه میکند. در این شرایط همیشه سوال اصلی در مورد هر گزینه، افت قیمت در شرایط بازار دست دوم و میزان زمان لازم برای فروش آن است. در این حیطه یک اصطلاحی وجود دارد به نام "نقد" بودن! مثلاً میگویند تویوتا راو4 خودروی نقدی است! یعنی هر زمانی که قصد فروش داشته باشید، به ظهر نکشیده مشتری دست به نقد خودروهای شما را خریداری کرده است. اما امان از زمانی که قصد فروش خودروهایی را داشته باشید که نقد نباشند! در این حالت باید صبور باشید و هر مشتری که پیدا شد، یک چیزی هم دستی به او بدهید که فقط از شر این خودرو خلاص شوید! این فاکتور معمولاً برای کسانیکه به سختی پول خود را بدست آوردهاند و اتفاقاً علاقه آنچنانی به خودرو هم ندارند و فقط قصد استفاده و بازگشت سرمایه را دارند، صادق است. (البته این مورد یک تبصره دارد که در قسمت شماره 6 به آن پرداخته میشود) در این قسمت شعر خاصی را مد نظر ندارم!
حق وتو شماره 6: ماشین بازها!اما قسمت آخر را برای امثالی مثل خودم نوشتهام. ماشینبازهایی هستند که برای خرید یک خودرو، نه علاقهای به شرایط فروش و شخصیت و خدمات دارند و نه هیچ چیز دیگری! این گونه افراد فقط یک فاکتور برای آنها مهم است و آن هم احساس و به قول معروف حال کردن با آن خودرو است! گاهاً پیش میآید از دوستانم خودروهایی خریدهاند که نه قیمت مناسب داشته! نه شرایط فروش مناسب، نه خدمات و نه هیچ فاکتور منطقی دیگری! حتی شاید در این خرید کلاه کوچکی هم سرشان رفته باشد! اما این دوست ما با خرید خود بسیار هم حال میکند و با ذوق و شوق از خودروی خود تعریف میکند و حتی شب خواب آن را هم میبیند که در نوربرگرینگ با خودروی رویاهاش در حال دریفت است! این گونه افراد را لطفاً به حال خود رها کنید! ماشینباز هستند دیگر! به قول نادر نادرپور:
دانسته ام که هر چه کنی جز فریب نیست
اما درین فریب، فسون ها نهاده ای
صد در صد فاکتورهای دیگری نیز وجود دارد که شاید در ذهن شما به عنوان وتو شناخته شوند ولی در این مقاله سعی کردم تا گزیده ای از این فاکتورها را با شما در میان بگذارم.