موضوعات داغ

یادداشتی از مهندس فرهاد کاشانی؛ شرایط عجیب راننده های کامیون در ایران

عکس نویسنده
فرهاد کاشانی
نویسنده
عکس مطلب اول
هنگامی که به من پیشنهاد شد که نمایندگی کامیون رنو را بگیریم و شرکت آریا دیزل را تشکیل بدهیم حقیقتش معلومات من راجع به کامیون اندک بود و به زور فرق کمپرسی و کشنده را می دانستم. علت انتخاب من، اطلاعات ماشینی و سیستم مدیریت من بود که مورد توجه مدیران مادیران قرار گرفت.
خیلی زود مشترک چند مجله کامیون انگلیسی شدم چون در امریکا که برای موتورسیکلت و ماشین و هواپیما ده ها مجله وجود دارند من نتوانستم چیزی برای کامیون ها پیدا کنم. خیلی زود اطلاعات کامیونی من خوب شد در حدی که می توانستم در مورد آن سخنرانی هم بکنم و درس هم بدهم.
همزمان کلاس رانندگی کامیون هم برداشتم آنهایی که مجله ماشین خوان بودند بیاد دارند که گرفتن گواهینامه پایه یک من دو سال و بیش از سی آزمایش آیین نامه و فنی و ‌کامیون ‌در تپه و اتوبوس در تپه که آنرا شهر می خواندند گرفت.
من آنقدر ها هم بی استعداد نبودم و رانندگان حرفه ایی را هر دو هفته می دیدم که مانند من رد می شدند و‌کار هر روزه شان رانندگی کمپرسی در معدن یا تریلی در جاده ها بود.
البته یکی از مدیران کامیون سازی رقیب ادعا می کرد که همان بار اول قبول شده بوده که بنظرم پارتی خیلی قوی داشته.
وقتی شرکت را راه انداختیم من برای ده کارمند اول اجباری کردم که هر یک حداقل یک سفر با کشنده و یا کمپرسی بروند که احساس راننده ها را بهتر درک کنند. گفتم اولین سفر را کارشناسی تلقی کنید و‌دومی را کارشناسی ارشد و‌سومی را دکترای کامیون. من خودم سه سفر رفتم و‌ در هر سه سفر رانندگی هم کردم.
در آنجا بود که متوجه سختی این کار شدم. فکر کنید که روزی دوازده ساعت دستهای شما با دستبند به فرمان ماشین قفل باشد و این داستان تمام زندگی شما باشد. دوست دارو سازی دارم که از اینکه سی سال است در داروخانه اش اسیر بوده گله میکرد. آن داروخانه ده متر در ده متر بود. در کامیون شما در جایی کمتر از یک متر مربع محبوسید.
قدیمها که جاده ها پیچ در پیچ بود باز جاده یک تنوعی داشت ولی الان که جاده ها صاف و خوب شده و راننده سرش شلوغ نیست احتمال خواب رفتن در روز هم هست چه رسد به شب.

اولین بار که با مسئله اعتیاد رانندگان آشنا شدم وقتی بود که در تایوان کار می کردم و در جاده ها دکه های کوچکی را در کنار جاده می دیدم که دانه های Betel nut توسط دختران مینی ژوپ پوش فروخته می شد که ماده ای مخدر ولی قانونی برای جلوگیری از خواب بود. این دانه ها باعث تیره شدن لب و دهان راننده ها می شد و فکر می کنم بعدها غیر قانونی شد و گفتند سرطان زا هم هست. یک بعدازظهر گرم تابستان را مجسم کنید که در حال رانندگی خوابتان گرفته ولی فرصت خوابیدن ندارید. هر کاری حاضرید انجام بدهید که خوابتان نبرد.
من در امریکا یکبار بعد از یازده ساعت رانندگی مداوم در حال بازگشت به خانه با بنز ML430 در نزدیکی خانه برای چند ثانیه خوابم برد و وقتی بیدار شدم دیدم دارم در سر یک دوراهی به نرده وسط میزنم. خوشبختانه بخیر گذشت و از ترس کشتن زن و بچه دیگر خوابم نبرد. بعد از آن وسیله ای خریدم که روی گوشتان یا مثل مدادی در پشت گوش می گذارید که هرگاه خوابتان ببرد و سرتان دولا بشود بوق زده و بیدارتان می کند.
از همین وسیله در آریا دیزل برای رانندگان خریدیم و موقع تحویل ماشین به آنها می دادیم. نمیدانم چند در صد استفاده کردند چون ما کلا علاقه ای به این جور چیزها نداریم.
من کار رانندگی کشنده را از مشکل ترین کارهای روی زمین می دانم و‌ متاسفانه در ایران حقوق این عده که در واقع قیمت بار از بندرعباس به تهران است در مقابل سختی کارشان هیچ است.
من جاده بندرعباس را یک بار با رنو لوگان رفته و برگشتم که واقعا خسته کننده و عذاب آور بود و واقعا دلم برای طایفه بنی هندل سوخت. کاش مسئولین تعیین قیمت بار از بندر تا تهران یک سفر همراه راننده این مسیر را طی کنند قول می دهم که بلافاصله قیمت بار را افزایش اساسی بدهند.
از سویی توقف های چند روزه تا چند هفته ای در بندر برای نوبت گرفتن خود یک شکنجه و امری بیهوده است.
اگر واقعا اینقدر کامیون و راننده اضافه داریم باید کامیونهای زیر یورو ۲ را از رده خارج کنیم و با اجرای قاطع فقط هشت ساعت رانندگی در روز برای هر نفر کاری کنیم که کامیونها دو راننده بشوند که راننده های اضافه به کار گرفته بشوند و موقع خستگی این فرصت را بکنند که چرتی بزنند و راننده دوم رانندگی بنماید.
این برای ایمنی جاده ها نیز خوب است البته شرط اصلی پرداخت مبلغ درست برای بارنامه است که در حال حاضر خیلی کم است. خلبان یا راننده ای که محکوم به دوری از خانواده هست اقلا باید از تامین زندگی خانواده خود مطمئن باشد.

ما در آریا دیزل با داشتن دوش آب گرم و سلمانی مجانی و‌تجهیزات ورزشی و فوتبال دستی و‌ صندلی ماساژ و تلویزیون سعی می کردیم که برای چند ساعتی به این رانندگان زحمتکش احساس مهم بودن بدهیم چون واقعا مهم هم بودند. اینها خونی هستند که در شریان مملکت در جریان است. توقف این خون توقف همه چیز است.
یادم هست قبل از تحویل اولین کامیون کارمندان را جمع کرده و به آنها گفتم ما می خواهیم سرویسی به این رانندگان زحمتکش بدهیم که بنز و لکسس و رولزرویس هم چنین سرویسی را نداده باشند. بعضی از کارمندان عقیده داشتند که این راننده ها ممکن است جنبه نداشته باشند و سرویس خوب را حمل بر بد بودن کیفیت محصولات ما بکنند و یا از این برنامه سو استفاده بنمایند. عقیده من این بود که تا به چشم خود‌ نبینم باور نمی کنم.
در دوهزار کامیونی که تحویل دادیم ‌فقط یک نفر که هم معلم بود و‌ هم میرزا بنویس دادگستری در مشهد از سرویسهای ما سو‌ استفاده کرد که در مقابل ۱۹۹۹ نفر دیگر هیچ است.
زیباترین جمله ای که در تعریف کارمان در آریا دیزل شنیدم نه از رییس هییت مدیره بود نه از مقامات مملکتی بلکه از راننده شریفی بود که گفت آقای کاشانی شما اولین نفری بودید در این مملکت که به کار راننده کامیون‌ بها دادید و به او سرویس درجه اول دادید. حالا تمام کامیون سازها دارند از کار شما تقلید می کنند و به ما سرویس خوب می دهند. ممنون از شما.
وقت آن شده که این سرویس خوب بسط داده شده و تمام اجزاء مملکت به این طبقه از خود گذشته سرویس خوب بدهند و پولی به آنها بدهند که حقشان است.
دفعه بعد که یک راننده کامیون را می بینید از او برای کار خوبش تشکر کنید‌ ممکن است که گندم یا برنجی را که میخورید او برایتان آورده باشد.

نظرات کاربران