چند روزی است که قطع شدن برق مناطق مختلف در کشور صدای داد بسیاری را درآورده، از مصرفکنندگان داخلی گرفته تا خطوط تولید صغیر و کبیر. در غرب و شرق تهران، از جاده مخصوص گرفته با هزاران خطوط تولید عظیم تا شرق تهران با شهرکهای صنعتی بزرگ با هزاران کارگر ساده، همگی قربانی قطعیهای برق بسیار طولانی شدهاند که تاوان آن را باید عرق کارگر بیتقصیر در گرمای زودهنگام امسال، جیب کارفرما با بیشمار هزینه و مردم عادی در خانههایی بدهند که روزانه سبد خوراک آنها تا دیروز با بیتدبیری گرفتار گرانی و نبود مرغ و تخممرغ بوده، و حال باید بیبرقی را نیز تحمل کند.
آنطورکه گزارشها نشان میدهد، در روزهای گذشته خطوط تولید در مناطق صنعتی بزرگ اطراف تهران دچار قطعی برقهای طولانی تا 5 ساعت را نیز تجربه کردهاند و حتی در این ساعات بعضی از آنتنهای تلفنهای همراه اول نیز به درستی سرویس نمیدادند و در عمل باعث شده بود تا نهتنها برق، بلکه اینترنت و تلفنهای همراه نیز از کار بیافتند و عملاً دسترسی این تعداد کارگر که حال بیکار و در گرما مانده بودند، تنها به دیوارهای کارخانه محدود شده بود.
سوال اصلی این جا است، با وجود اینکه بارها در سالهای گذشته از طرف بالاترین مسئولین مملکت، اهدافی برای تمرکز بر حمایت از تولید، مانعزدایی برای تولیدکنندگان داخلی و یا بر تسهیل و بکارگیری تمام توان برای چرخیدن چرخ تولید تاکید شده، اما چطور اولیهترین نیاز یک کارخانه کوچک یا بزرگ، آن هم در اوایل خردادماه که هنوز یکماه به تابستان مانده، روزانه باید تجربه ساعتها و حتی 5 ساعت قطعی برق را تجربه کند؟ تجربهای تلخ که شاید تنها راه حل آن تدبیر و شعار نباشد، بلکه راهحل آن نشاندن یک مسئول در کنار این کارگران و تحمل شرایط مشابه است که باید در این گرمای شدید، چندین ساعت بدون برق و بدون تلفن، وقت خود را تلف کنند. هزینه گزاف که به جیب کارفرما و تولیدکننده بیچاره متحمل میشود پیشکش!