روزهایی مثل یکشنبه گذشته به همه یادآور میشود که با چه استعدادی روبرو هستند. بسیار راحت است که بردهای همیلتون را به پای خودروی بینظیر مرسدس بگذاریم، اما اگر مسابقه اسپانیا را آنالیز کنیم در مییابیم که او در چه سطح بالایی قرار دارد. یکی از دلایل این مسئله، عطش بالای همیلتون برای به نمایش گذاشتن عملکردی بینقص است. حتی در این خودرویی که با اختلاف بهترین خودروی این فصل فرمول یک میباشد، سعی میکند هر هفته نسبت به مسابقه قبل پیشرفت کند و عملکرد بهتری از خودرو بگیرد. در ورزشی که میلی ثانیهها هم تاثیرگذارند، رسیدن به حد ایدهآل، تقریبا غیرممکن است، ولی همیلتون در مسابقه قبل تا حد زیادی به این مرز نزدیک شد.
این واقعیت که همیلتون در روز کسب هشتاد و هشتمین برد دوران حرفهای خود هم به دنبال بهتر شدن است، از او یک ورزشکار بزرگ میسازد. اما همیشه نشان دادن و قابل درک کردن میزان استعداد و سختی که یک ورزشکار در چنین ورزشهایی دارد و تحمل میکند بسیار سخت است. این مسئله در ذات فرمول یک قرار دارد. همیشه افرادی را میبینید که میگویند ’آنها که کار خاصی نمیکنند، چند پدال فشار میدهند و خودرو را از این طرف پیست به آن طرف هدایت میکنند.‘، اما آیا این افراد فرمول یک و یا در حالت کلی موتوراسپرت را درک کردهاند؟
تعداد کمی از افراد روی این کره خاکی تجربه نشستن پشت فرمان یک خودروی فرمول یک را داشتهاند، چه برسد به اینکه بتوانند تا حد امکان از توان خودرو بهره ببرند. درک احساس فشار گرانش بر روی بدن در پیچی که دارید با سرعت 180 کیلومتر از آن میگذرید، برای بسیاری از ما ممکن نیست، با این حال رانندگان فرمول یک در پیچ شماره 3 بارسلونا، برای 66 بار پیاپی این حس را تجربه میکنند. این در حالی است که فقط تحمل این فشار برای داشتن عملکردی خوب کافی نیست. در همان پیج آنها باید تایرها را مدیریت کنند تا دمای آنها بیش از اندازه بالا نرود و عملکرد موتوری که در یک دقیقه 12 هزار بار میچرخد را تحت نظر داشته باشند. همیلتون همه این مسائل را انجام میداد به علاوه اینکه باید فاصله خود را با یکی از خطرناکترین رقبای فعلیاش در پیست (مکس ورشتپن) حفظ میکرد. او همه اینها را در همه این 66 دور به بهترین شکل انجام داد. در روزی که دمای کاکپیت در زمانهایی حتی به 55 درجه سانتیگراد هم میرسید. از خط پایان که گذشت 24 ثانیه با ورشتپن فاصله داشت.
لوئیس همیلتون، مرسدساما تمام این مسائل گفته شد تا به این قسمت برسیم، فاصله همیلتون در خط پایان با همتیمیاش که خودرویی مشابه با او دارد، 44 ثانیه بود. دادههایی که از روز جمعه از دورهای زده شده در شبیه سازی به دست آمده بود، نشان میداد که فاصله ورشتپن در مسابقه با مرسدسها آنقدری نیست که در خط پایان چنین اختلاف زیادی ببینیم. حتی پیشبینی میشد که ورشتپن در مقاطعی از مسابقه سریعتر هم باشد. البته درست هم بود. ورشتپن سریعتر از بوتاس بود اما بوتاس فقط نیمی از گاراژ مرسدس است. اختلاف زیاد همیلتون با همتیمیاش نشان میدهد که تا چه حد قادر است بیش از او عملکرد واقعی W11 را به نمایش بگذارد و به این دلیل نمیتوانیم بگوییم پیروزی وی فقط به دلیل داشتن خودرویی قدرتمند است. بینقص رانندگی کردن همیلتون برای 66 دور پیاپی و مدیریت فاصله با ورشتپنی که تا دور 11 توانسته بود در فاصله 1.5 ثانیهای همیلتون بماند کار آسانی نیست. به علاوه او آنقدر از تایرهای خود خوب محافظت کرد که تا دور 20 که ورشتپن مجبور به انجام پیتاستاپ شد، اختلاف را به 8.1 ثانیه رسانده بود. نکته جالب این است که استراتژیستهای مرسدس میخواستند در دور 16 همیلتون را به پیت بیاورند و تایرهای سافت او را تعویض کنند، اما همیلتون با این تصمیم مخالفت کرد و باز هم در پیست ماند تا اختلاف را بیشتر کند.
از اثر تیم مرسدس بر روی دو راننده خود نیز نباید غافل شویم. مرسدس در سیلوراستون به شدت با تایرهای نرمتر مشکل داشت و دیدیم که در هر دو مسابقه چه مشکلاتی برای آنها پیش آمد. اما فقط در فاصله یک هفته و شاید کمتر، مرسدس این مشکل را تا حدی حل کرد که حتی از ردبول هم بهتر شده بودند. عملکرد همیلتون و تیم مرسدس نشان میدهد که بوتاس تا چه حد با سطح بالای رانندگی در این تیم فاصله دارد و هرگز نتوانست در اسپانیا عملکردی حتی نزدیک به همیلتون داشته باشد. او در مسابقه گهگاهی به ورشتپن نزدیک میشد ولی این عملکرد مداوم نبود و هرگز نتوانست شانس سبقت از خودروی ردبول را برای خود ایجاد کند. سوال اصلی اینجاست که آیا اگر جای همیلتون و بوتاس را در مسابقه عوض میکردیم، باز هم نتیجه همین بود؟ بسیاری از علاقمندان به فرمول یک این سوال را با یک ’خیر‘ قاطع جواب میدهند. همین اختلاف عملکرد بین دو راننده مرسدس نشان میدهد که اگر بگوییم همیلتون فقط به خاطر خودروی خوبش موفق میشود، عادلانه نیست.