ورود خودروهای هیبریدی به بازار ایران، در بحبوحه چالشهای جدی نظیر مصرف بیرویه بنزین و آلودگی شدید هوای کلانشهرها، نویدبخش حرکتی رو به جلو برای بهینهسازی مصرف انرژی و کاهش آلایندگی در ناوگان حملونقل کشور است. خودروهای هیبریدی غیرپلاگین در مقایسه با خودروهای بنزینی مشابه از کاهش مصرفی در حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد برخوردار میباشند، ولی بایستی در نظر داشت با در نظر گرفتن ناوگان حدود ۳۵ میلیون خودرو و موتورسیکلت بنزینسوز، عرضه تعداد محدودی خودروی هیبریدی نمیتواند به سرعت موجب کاهش مصرف سوخت در کشور شود و این امر نیازمند افزایش قابل توجه عرضه خودروهای هیبریدی و اسقاط گسترده خودروهای فرسوده و پرمصرف است. این گزاره کلیدی، محور اصلی تحلیل پیش رو است؛ جایی که ضمن بررسی پتانسیل واقعی این فناوری، موانع ساختاری بر سر راه اثربخشی آن را عمیقتر واکاوی میکنیم.
پتانسیل واقعی هیبریدها در کاهش مصرف سوخت
فناوری هیبریدی، بهویژه در مدلهای غیرپلاگین (Non-Plugin Hybrid)، یک راهحل میانی و بسیار کارآمد برای گذار از خودروهای تمام بنزینی به تمام الکتریکی محسوب میشود. مزیت بزرگ این خودروها عدم نیاز به زیرساختهای پیچیده و گرانقیمت شارژ است. آنها با استفاده از سیستم بازیابی انرژی ترمز (Regenerative Braking)، انرژیای که در هنگام ترمزگیری به شکل حرارت هدر میرفت را هوشمندانه جذب کرده و در باتریها ذخیره میکنند. این انرژی ذخیرهشده سپس در شروع حرکت یا شتابگیریهای آرام، بدون نیاز به مصرف سوخت، خودرو را به حرکت درمیآورد. همانطور که اشاره شد، این فرآیند منجر به کاهش مصرف سوخت بین ۲۵ تا ۳۰ درصد در مقایسه با خودروی بنزینی مشابه میشود.
این کاهش در شرایط رانندگی شهری و ترافیکهای سنگین، جایی که توقف و حرکتهای مکرر وجود دارد و موتور الکتریکی نقش پررنگتری ایفا میکند، به اوج خود میرسد. برای مثال، خودرویی بنزینی با مصرف ۱۰ لیتر در هر صد کیلومتر، در نسخه هیبریدی خود میتواند این عدد را به ۷ تا ۷.۵ لیتر برساند که به معنای صرفهجویی سالانه صدها لیتر بنزین برای یک راننده با پیمایش متوسط است. این صرفهجویی نه تنها به معنای کاهش هزینههای جاری مالک خودرو است، بلکه مستقیماً به کاهش انتشار گازهای گلخانهای و آلایندههای خطرناک زیستمحیطی مانند اکسیدهای نیتروژن و ذرات معلق منجر شده و گامی عملی در جهت بهبود کیفیت هوا و تحقق حملونقل پاک به شمار میرود.
چالش مقیاس: قطرهای در اقیانوس بنزین
با وجود تمام مزایای انکارناپذیر فنی، تأثیرگذاری خودروهای هیبریدی در سطح ملی با یک مانع غولپیکر مواجه است: مقیاس. همانطور که تاکید شد، ناوگان حملونقل ایران متشکل از حدود ۳۵ میلیون خودرو و موتورسیکلت بنزینسوز است که بخش قابل توجهی از آن را وسایل نقلیه فرسوده، کاربراتوری و بسیار پرمصرف تشکیل میدهند. این ناوگان عظیم نه تنها یک واقعیت آماری، بلکه یک اینرسی قدرتمند اقتصادی و فرهنگی است که در برابر تغییر مقاومت میکند. در چنین شرایطی، عرضه محدود و چند هزارتایی خودروهای هیبریدی، هرچند اقدامی مثبت و قابل تقدیر تلقی میشود، اما در عمل تأثیری ناچیز و کاملاً نمادین بر منحنی مصرف سوخت کشور خواهد داشت.
برای درک بهتر عمق این چالش، کافی است تصور کنیم که حتی عرضه ۱۰۰ هزار خودروی هیبریدی با کاهش مصرف ۳۰ درصدی، در برابر اقیانوس مصرف میلیونها خودروی فرسوده که بنزین یارانهای را میبلعند، اثری میکروسکوپی و غیرقابل اندازهگیری دارد. این اقدام مانند تلاش برای شیرین کردن یک دریای شور با چند حبه قند است. بنابراین، تکیه صرف بر واردات یا مونتاژ محدود این خودروها بدون برنامهای جامع و کلاننگر، نمیتواند به یک راهکار ملی برای مهار مصرف بیرویه بنزین و کاهش آلودگی هوا تبدیل شود.
نقشه راه تغییر: از عرضه انبوه تا اسقاط گسترده
برای اینکه فناوری هیبریدی از یک کالای لوکس و نمادین به ابزاری کارآمد و تأثیرگذار برای اصلاح الگوی مصرف سوخت تبدیل شود، نیازمند یک استراتژی دو وجهی، هماهنگ و قاطع هستیم. وجه اول، افزایش چشمگیر مقیاس عرضه است. این امر باید فراتر از اقدامات مقطعی رفته و شامل تسهیل واردات از طریق کاهش تعرفهها، ارائه مشوقهای مالیاتی پایدار به واردکنندگان و تولیدکنندگان، و فراهم آوردن زمینه برای تولید داخلی این خودروها با قیمت رقابتی باشد. ارائه وامهای کمبهره به خریداران نیز میتواند تقاضا را به سمت این خودروها سوق دهد. تنها زمانی که تعداد خودروهای هیبریدی در جادهها به عددی معنادار و چندصدهزارتایی برسد، میتوان انتظار مشاهده آثار مثبت آن در آمار مصرف سوخت ملی را داشت.
وجه دوم که اهمیت آن کمتر از وجه اول نیست، اجرای یک طرح ملی، پایدار و گسترده برای اسقاط خودروهای فرسوده و پرمصرف است. تا زمانی که خودروهایی با مصرف بیش از ۱۰ تا ۱۵ لیتر بنزین در هر صد کیلومتر آزادانه در چرخه حملونقل کشور حضور دارند، تمام تلاشها برای بهینهسازی مصرف از طریق عرضه خودروهای مدرن، کماثر و بینتیجه خواهد بود. یک طرح اسقاط کارآمد باید شامل بستههای جایگزینی جذاب، اجباری کردن استانداردهای آلایندگی سختگیرانه برای تمدید معاینه فنی و اعمال محدودیتهای جدی بر تردد خودروهای فرسوده باشد. ترکیب هوشمندانه و همزمان این دو سیاست، یعنی جایگزینی تدریجی خودروهای فرسوده با مدلهای هیبریدی و کممصرف، تنها مسیر منطقی و عملی برای دستیابی به یک کاهش پایدار و معنادار در مصرف سوختهای فسیلی و بازگرداندن هوای پاک به کلانشهرها است.