هر راننده برتر فرمول یک برای رسیدن به اوج از چالشهای متعددی عبور کرده و داستان جذابی برای گفتن دارد. اکثر این داستانها حول ساعتها تمرین سخت و طاقتفرسا برای پیشرفت و بهبود مهارتهایشان میچرخد. اما داستان سرجیو پرز کاملاً فرق میکند. سفر پرز درست از زمانی آغاز شد که او از زندگی خود در مکزیک دست کشید و در نوجوانی به اروپا رفت تا رؤیای خود برای شرکت در مسابقات فرمول یک را دنبال کند.
پرز در گوادالاخارای مکزیک بزرگ شد، ولی کودکی چندان نرمالی نداشت. وی بر خلاف هم سن و سالهای خود، اکثراً به همراه پدر و برادرش برای رقابت در مسابقات اتومبیلرانی به مناطق مختلف مکزیک سفر میکرد. برخی مواقع 10 ساعت طول میکشید تا به خانه برسد، اما باز هم مجبور بود برای رفتن به مدرسه صبح زود بیدار شود.
برادر بزرگتر پرز، راننده مسابقات قهرمانی فرمول 4 انگلستان و الهامبخش او برای ورود به این حرفه بود. سطح بالای رقابتها در اروپا پرز را تحت تأثیر قرار داد و او خیلی زود فهمید که میخواهد در مسابقات فرمول 1 شرکت کند و برنده شود. به همین خاطر وطن را به سمت اروپا ترک کرد.
سرجیو پرزحامی پرز در مکزیک کارلوس اسلیم بود. اسلیم نمیخواست سرجیو به اروپا برود، چون فکر میکرد هنوز خیلی جوان است. با این حال هیچچیز نتوانست مانع رسیدن چکو (لقب سرجیو پرز) به رؤیای شرکت در مسابقات شود.
پرز به جستجو در اینترنت پرداخت و پس از یافتن ایمیل سرگروه تیمهای مختلف، از آنها درخواست کرد تا او را در جمع خود بپذیرند. وی به سبب اختلاف زمانی، مجبور بود ساعت 4 صبح بیدار شود تا با سرپرست تیمها تماس تلفنی برقرار کند. مبلغ نوشتهشده روی قبض تلفن نیز لبخند را روی لب والدین سرجیو محو میکرد.
او پاسخهای بسیاری را دریافت کرد، اما متأسفانه هزینه آنها بیش از توان پرداخت خانواده پرز بود. بالاخره یک تیم، پیشنهاد جذابی را به پرز داد و او با خوشحالی آن را پذیرفت.
سرجیو یک بلیط یکطرفه به آلمان گرفت. در کمال تعجب، شرایط اصلاً مشابه چیزی نبود که تصورش را میکرد. پرز در یک مسافرخانه کوچک سکونت یافت و برای فرار از تنهایی هفتهها مشغول بازی ویدیویی شد! خوشبختانه پس از مدتی رئیس تیم از او خواست تا در یکی از رستورانهایش زندگی کند و بدین ترتیب، خیال سرجیوی جوان را راحت کرد.
پرز خیلی زود، مسابقات خود را آغاز کرد. این دومین فصل مسابقه، ولی نخستین حضور او در اروپا بود. راننده جوان توانست در رینگهای مختلفی از جمله هوکنهایم و نوربرگ با سایرین مسابقه دهد. اما سرجیو یک مشکل بزرگ داشت. او نمیتوانست به زبان آلمانی صحبت کند و همین موضوع تأثیر قابلتوجهی روی برقراری ارتباط با مهندسین و همتیمیهایش گذاشت.
سرجیو پرزعلاوه بر این، پرز به یک تیم کوچک ملحق شده بود که نسبت به تیمهای رقیب، تجهیزات کمتری را در اختیار وی قرار میداد. اعضای تیم تنها با یک ماشین مسابقه میدادند و این موضوع تأثیر منفی روی اعتماد به نفس آنها داشت. به همین خاطر پرز در ابتدا عملکرد ضعیفی از خود نشان داد، تا حدی که میخواست به خانه برگردد.
اما امید هرگز از دل سرجیو بیرون نرفت. وی با پشتکار و ایمان قوی به راه خود ادامه داد. پرز با اسلیم (در مکزیک) تماس گرفت و توانست موافقت او برای انتقال به مسابقات فرمول 3 بریتانیا را به دست آورد. پرز به یک تیم فوقالعاده و تحسین برانگیز پیوست و درست در همین زمان بود که تحقق رؤیای خود برای شرکت در مسابقات فرمول 1 را آغاز کرد.
به گفته پرز «مهم نیست که رؤیای شما تا چه اندازه دیوانهوار به نظر برسد، اما قطعاً میتواند به واقعیت تبدیل شود.»